شیعه منتظر را چه انحرافاتی تهدید می کند؟
شیعه منتظر را چه انحرافاتی تهدید می کند؟
برای هر فرهنگ و مجموعه معرفتی ممکن است آفت هایی روی دهد که مانع رشد و بالندگی آن فرهنگ باشد، فرهنگ دینی نیز گاهی به آفت هایی گرفتار می شود که حرکت رو به کمال آن را کند می کند در این طرح، سخن از آسیب هایی است که پیش از ظهور و در دوران غیبت رخ می نماید، تا با تبیین آن راه مبارزه و درمان روشن گردد.
به جهت اهمیت مسأله امامت(1) و نقش محوری آن در ساختار فکری و عملی شیعیان، دشمنان همواره سعی کرده اند که درباره امام مهدی ـ علیه السلام ـ شبهاتی را مطرح کنند و معتقدان به آن حضرت را دچار تردید نمایند. چون از جمله مباحثی است که در زندگی بشر، نقش کلیدی دارد که کم ترین آن امید به آینده و سر فرود نیاوردن در مقابل حوادث، ستم ها و سختی ها است.
به همین علت در معرض خطرات و آسیب هایی است که گاهی از طرف دوستان ناآگاه و بی اطلاع نیز انجام می گیرد. این آسیب ها عبارتند از:
شتاب زدگی و تعجیل در ظهور.
ملاقات گرایی.
برداشت های انحرافی از مقوله انتظار فرج.
که با روایات منتظران حقیقی منطبق نیستند، ضرورت بررسی صحیح و منطقی موضوع مهدویت را ایجاب می کند.
1. استعجال در ظهور
استعجال به معنی عجله کردن و خواستن چیزی قبل از رسیدن وقت آن و تحقق زمینه های لازم برای آن است، انسان های عجول به خاطر ضعف نفس و کم ظرفیت بودن، متانت و سکون و آرامش خود را از دست داده و بدون در نظر گرفتن شرایط، خواهان تحقق پدیده ها هستند.
در فرهنگ ناب مهدویت و در برخورد با مسأله انتظار امام غایب، انسان منتظر، پیوسته در طلب ظهور است و با تمام وجود و اشتیاق خواستار ظهور است و برای تعجیل امر فرج دعا می کند ولی هرگز عجله نمی کند و هرچه غیبت به درازا کشد و انتظار طولانی شود، باز هم صبر و شکیبایی را از کف نمی دهد بلکه علی رغم شوق فراوان به ظهور، در برابر اراده پروردگار و خواست او کمال تسلیم را از خود نشان می دهد و برای تحقق همه زمینه های لازم برای ظهور می کوشد و بردباری می کند.
عبد الرحمن بن کثیر گوید: «خدمت امام صادق ـ علیه السلام ـ نشسته بودم که مهرم داخل شد و عرض کرد: قربانت گردم. به من خبر دهید این امری که در انتظارش هستیم کی واقع می شود؟ امام فرمود ای مهرم دروغ گفتند وقت گزاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجات یافتند تسلیم شدگان»(2)
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمودند: «انما هلک الناس من استعجالهم لهذا الامر ان الله لا یعجل لعجلة العباد ان لهذا الامر غایه ینتهی الیها فلوقد بلغوها لم یستقدموا ساعة و لم یستأخروا».(3) «شتاب مردم برای این کار، آنها را هلاک ساخت خداوند به جهت شتاب مردم، شتاب نمی کند برای این امر مدتی است که باید پایان پذیرد. اگر پایانش فرا رسد، آن را ساعتی پیش و پس نیفکنند.».
نهی از عجله و شتاب زدگی در امر ظهور به آن جهت است که به دنبال این پدیده، روحیه یأس و ناامیدی در انسان منتظر، در اثر عدم تحقق ظهور پیدا می شود. آرامش و صبوری خود را از دست داده و حالت تسلیم او به گله مندی، شکایت و عدم رضایت به مصلحت الهی تبدیل می گردد و از تأخیر ظهور بی قرار گشته و این بیماری را به دیگران سرایت می دهد و گاهی استعجال ظهور،منجر به حالت انکار وجود امام و رویکرد به منحرفان و مدعیان دروغین مهدویت شده و در نهایت به استهزا و تمسخر آیات، روایات و معتقدان به غیبت و ظهور گرفتار می شود.
مرحوم صدوق در کمال الدین نقل کرده که امام جواد ـ علیه السلام ـ فرمودند: «یهلک فیها المستعجلون»(4) در دوران غیبت، شتاب زدگان در امر ظهور هلاک می شوند.
2. ملاقات گرایی
از آسیب هایی که در عصر غیبت برای منتظران اتفاق می افتد، مدعیانی هستند که بی دلیل یا به ساده ترین اتفاق، ادعای ملاقات می کنند، یا کسانی که تمام وظیفه خویش را رسیدن به دیدار حضرت می پندارند و از باقی وظایف غافل شده و افراد را تنها به این عمل، به عنوان برترین وظیفه فرا می خوانند.
دوری شیعیان از مولای خود و محروم ماندن از دیدار جمال آن یوسف بی همتا از سختی و تلخی های دوره غیبت به شمار می رود. با شروع روزگار غیبت، منتظران ظهور، پیوسته در حسرت تماشای آن سرو بلند فضیلت سوخته اند و آه فراق از دل کشیده اند! البته در دوران غیبت صغری، شیعیان بوسیله نائبان خاص با امام عصر ـ علیه السلام ـ ارتباط داشتند و بعضی از آنها به فیض حضور آن بزرگوار رسیده اند چنان که در این باره روایات فراوانی وجود دارد ولی در دوره غیبت کبری که روزگار غیبت کامل امام است، رابطه یاد شده قطع و امکان شرفیابی به محضر آن حضرت به شکل معمول و از طریق افرادی خاص، منتفی گردیده است. با این حال امکان تشرف به لقای امام زمان ـ علیه السلام ـ در غیبت کبری امکان دارد.
در عصر غیبت مصلحت بر آن است که هر از چند مدتی حضرت خودش را به برخی از مردم و بزرگانی که سخن شان مورد قبول است، نشان دهد تا مردم به وجود او اطمینان پیدا کرده و طولانی شدن غیبت، سبب انکار وجود حضرت نگردد، زیرا تنها دلیل و برهان ـ خصوصا برای عوام موجب اطمینان و یقین به وجود امام زمان ـ علیه السلام ـ نیست. و به همین علت بزرگان دستور می دهند که قصه تشرف های بزرگان به خدمت امام زمان ـ علیه السلام ـ را برای مردم باز گو کنید که این به نوبه خود مردم را دلگرم کرده و به آنها روحیه و امید می دهد، و بر اعتقادشان نسبت به وجود آن حضرت می افزاید، زیرا قوی ترین دلیل بر امکان شی وقوع آن است.
عموم علمای شیعه از قدما و متأخرین قائل به امکان رویت و تشرف به لقای حضرت ـ علیه السلام ـ در عصر غیبت کبری بوده اند که می توان افرادی را نام برد: سید مرتضی (ره)،(5) شیخ طوسی (ره)،(6) سید بن طاووس (ره)،(7) آخوند خراسانی (ره)،(8) محقق نائینی (ره).(9)
3. برداشت غلط از مفهوم انتظار
برداشت غلط از مفهوم انتظار سبب شده است که بعضی گمان کنند که چون اصلاح جهان از فساد به دست امام عصر ـ علیه السلام ـ خواهد بود ما در برابر قیام ها و ناهنجاری ها هیچ وظیفه ای نداریم و بلکه ممکن است گفته شود که برای نزدیک شدن ظهور امام مهدی ـ علیه السلام ـ باید برای ترویج بدی ها و زشتی ها در جامعه اقدام کنیم! این اندیشه نادرست در مقابل دیدگاه قرآن و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ است که امر به معروف و نهی از منکر را از وظایف حتمی هر مسلمان می داند. بنیان گذار جمهوری اسلامی امام خمینی (قدس سره) در نقد این دیدگاه فرموده اند:
«ما اگر دستمان می رسید، قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم ها و جور ها را از عالم برداریم تکلیف شرعی ماست منتهی ما نمی توانیم این که هست این است که حضرت امام مهدی ـ علیه السلام ـ عالم را پر می کند از عدالت، نه شما دست بردارید از این تکلیف تان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید.»(10)
ایشان همچنین در ادامه بیانات خود فرموده اند: «]آیا[ ما بر خلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند؟!(11)
برخی انتظار فرج را در دعا برای فرج، امر به معروف و نهی از منکر های جزئی منحصر دانسته و بیش تر از آن وظیفه ای برای خود نمی دانند. و گروهی دیگر، حتی امر به معروف و نهی از منکر های جزئی را نیز بر نمی تابند. چون معتقدند در دوران غیبت، کاری از آن ها بر نمی آید و تکلیفی به عهده ندارند، و امام زمان ـ علیه السلام ـ خود، هنگام ظهور کارها را اصلاح می کند.
پندار گروه دیگر چنین است که جامعه بایستی به حال خود رها شود و کاری به فساد آن نباید داشت تا زمینه ظهور که دنیایی پر از ظلم و فساد است فراهم آید.
گروه بعد، انتظار را چنین تفسیر می کنند: نه تنها نباید جلوی مفاسد و گناهان را گرفت، بلکه بایستی به آن ها دامن زد تا زمینه ظهور حضرت حجت هر چه بیشتر فراهم گردد.
دیدگاه دیگر، هر حکومتی را به هر شکل، باطل و بر خلاف اسلام می داند و می گویند: «هر اقدامی برای تشکیل حکومت در زمان غیبت، خلاف شرع و مخالف نصوص و روایات معتبر است» به این استدلال که در روایات آمده است: «هر عَلَم و پرچمی قبل از ظهور قائم ـ علیه السلام ـ باطل است»(12)
این در حالی است که از مطالعه متن احکام و قوانین اسلام، به خوبی استفاده می شود که: دین اسلام فقط دین عقیدتی و عبادی نیست، بلکه نوعی نظام کامل عقیدتی، عبادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است.
احکام و قوانین اسلام را به طور کامل می توان به دو دسته تقسیم کرد.
دسته اول: احکام فردی. مانند روزه،نماز، طهارت، نجاست و ... انسان در عمل به این وظایف، نیازی به حکومت و تعاون اجتماعی ندارد، بلکه خود به تنهایی می تواند انجام وظیفه کند.
دسته دوم: احکام اجتماعی همچون، جهاد، دفاع، امر به معروف و نهی از منکر، قضا و حل اختلاف ها، قصاص و ... .
این قبیل احکام به زندگی اجتماعی و سیاسی انسان ها مربوط می شود. آن ها در زندگی اجتماعی با برخورد هایی مواجه خواهند شد.
و به همین جهت، نیاز به قوانین دارند که جلو تجاوزها را بگیرد و حقوق افراد را تضمین کند. شارع مقدس اسلام، به همین منظور قوانین حقوقی، جزایی و مدنی را تدوین و برای حل اختلاف ها و اجرای کامل آن ها، احکام و دستورهای قضایی را پیش بینی کرده است. از تدوین این قوانین، به خوبی استفاده می شود که دستگاه قضا و داوری، در متن دین اسلام قرار دارد و شارع مقدس، به چنین تشکیلاتی توجه داشته است.
چون اسلام، چنین قوانین و برنامه هایی را تشریع کرده، به ناچار درباره مجری آن ها نیز، تصمیم گرفته و همین است معنای حکومت اسلامی.
حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در زمان حیاتش عملا در رأس حکومت اسلام قرار گرفت آن حضرت امور مسلمان ها را اداره می کرد و از جانب خدا، برای انجام این مسئولیت بزرگ اختیارات وسیعی داشت. النبی اولی بالمومنین من انفسهم(13) پیامبر برای تصرف در امور مسلمانان، از خودشان شایسته تر است.
بعد از وفات رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ، نبوت و تشریع و وحی خاتمه یافت، اما احکام و قوانین دین، از جمله برنامه های سیاسی و اجتماعی اسلام، در بین مسلمانان باقی ماند.
مسلمانان بدون حکومت نمی توانند زندگی کنند و حکومت در صورتی می تواند اسلامی باشد که مسئولیت اداره آن بر عهده شخصی عالم، اسلام شناس، پرهیزکار، امین و عادل نهاده شده باشد. تا با اجرای قوانین دین، حکومت اسلامی را تداوم دهد. به همین دلیل از آغاز دعوت و به دستور خداوند حکیم در فرصت های مناسب، حضرت علی ـ علیه السلام ـ را به عنوان امام مسلمانان و جانشین خود معرفی می کرد.(14)
حضرت علی ـ علیه السلام ـ بعد از خود امام حسن ـ علیه السلام ـ و ایشان امام حسین ـ علیه السلام ـ معرفی کردند.وهمین طور سایر ائمه(ع). بنابر این امامت آنان و حاکمیت معصوم، در متن اسلام قرار دارد و جدا شدنی نیست.
ولی در زمانی که امام معصوم ـ علیه السلام ـ در دسترس نیست (عصر غیبت) مسلمانان موظف اند برای تأسیس حکومت اسلامی و اجرای قوانین و برنامه های سیاسی و اجتماعی اسلام، تلاش کنند. چون اسلام، حتی در چنین زمانی نیز از احکام خویش دست بردار نیست و عمل به آن ها را از مسلمانان خواستار است. و در بسیاری از احکام و قوانین دین، به تمام مسلمانان خطاب شده است. قرآن کریم در سوره بقره می فرماید:
و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند کار زار کنید و از حد در نگذرید.(15)
با اندکی تأمل روشن می شود که انجام این قبیل کارهای مهم اجتماعی، بدون وجود دولت و تشکیلات وسیع اجرایی، امکان پذیر نیست و چون چنین امری از مسلمانان خواسته شده، بنابر این موظف اند در تهیه مقدمات آن، یعنی تأسیس و تحکیم حکومت صالح اسلامی بکوشند. در حالی که اقامه دین در تمام ابعاد، بدون وجود حکومت اسلامی، امکان پذیر نیست و اقامه دین از وظایف مسلمانان است.(16)
نیتجه این که در زمان غیبت امام عصر ـ علیه السلام ـ مهم ترین امری که بر مسلمانان لازم است، تلاش برای تأسیس و تحکیم حکومت اسلامی است تا با اجرای احکام و برنامه های سیاسی و اجتماعی اسلام، محیط امن و سالمی را به وجود آورند که برای عبادت و اطاعت خدای بزرگ و پرورش نفس و سیر سعود الی الله آماده باشند.
پاورقی:
1. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: من مات و لم یعرف امام زمانه مات صیته جاهلیه. بحار الانوار، ج51، ح7، ص160. آن که بمیرد و حال آنکه امام زمان خویش را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است. (گویی از اسلام بهره ای نبرده است).
2. کلینی، کافی، ج2، ص 191.
3. کلینی، کافی، ج1، ص 369.
4. صدوق، کمال الدین، ج2، باب 36، ص 378.
5. تنزیه الانبیا، ص 182 ـ 184.
6. کلمات المحققین، ص 533.
7. کشف المحجة، ص 143 و 154 ـ الطرائف، ص 185.
8. کفایه الاصول، ج2، ص 291.
9. فرائد الاصول، ج2، مبحث اجماع.
10. صحیفه نور، ج20، ص 196.
11. همان.
12. برگرفته از صحیفه امام، پاییز 1378، چاپ اول، ج21، ص 13 و 14.
13. احزاب، آیه 6.
14. ینابیع الموده، 297.
15. بقره، آیه 190.
16. شوری، آیه 13.