menusearch
mr-qasemi.ir

دومین شماره مجله الکترونیکی پاسخ با موضوع «عرفان کیهانی» منتشر شد (قسمت سوم)

جستجو
پنج شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ۱۸:۱:۱۳
۱۳۹۵/۱۱/۹ شنبه
(0)
(0)
دومین شماره مجله الکترونیکی پاسخ با موضوع «عرفان کیهانی» منتشر شد (قسمت سوم)
دومین شماره مجله الکترونیکی پاسخ با موضوع «عرفان کیهانی» منتشر شد   (قسمت سوم)
7.خدای مجسم، من پسر او هستم
طاهری افزون بر آنچه گفته شد سخنانی دربارۀ اینکه «همه، خدای مجسم هستیم» دارد وی بیان می‏‌دارد:
الان شما هم خدای مجسم هستی، من هم هستم، همه هستند، همه وجه او هستند...؛ مفهوم من پسر او هستم، الان همه پسرش هستیم، همه فرزندش هستیم، به یک عبارت‌هایی چون حالا در اون ماجرای اونجا، مثلاً ما به خدا می‏گیم دوست، اون جا بحث پدر، پدر آسمانی، حالا اون شده پدر، ما شدیم فرزند، یک تشبیه عرفانی است...؛ خوب آخه اینجا مسائلی هست خدای زنده مرتبطه با بسم‌الله و این صفات دیگه مربوط است به خدای زنده، خوب مربوط است به تجلیات[53].
طاهری خود را صاحب دریافت‏ه‌ای خاص می‏‌داند؛ برای مثال، در توجیه سخنان خود می‏‌گوید:« شما می‏گی، مثلاً می‏تونی بگی، اناالحق، یه تعبیر و تفسیر داره، من یه تعبیر دیگه‏‌ای دارم از اناالحق. برداشت دیگه‏‌ای دارم از اناالحق... »[54]
تعابیری این‌گونه گمراه کننده و انطباقی با قرآن ندارد؛ افزون بر اینکه با دقت برعکس تطابقاتی با مسیحیت را می‏‌توان در آن یافت. در توضیح مورد بعدی به بسط این مفهوم پرداخته می‏‌شود.
8. زنده نبودن خدا( نفی حیات الهی)
آنچه در این بخش بایسته می‏‌نماید برای دیدگاه‌های طاهری دربارۀ حیات خداوند است:
نکتۀ انحرافی طاهری در اینجاست که وی گزینش هرگونه نامی برای خداوند را صحیح نمی‏‌داند؛ حتی نام‏‌هایی که خداوند خود در قرآن فرموده است؛ مانند نام «حی» (... هو الحی القیوم) که بیان‌گر زنده بودن خداوند است؛ دیگر اینکه او هر نام و هر توصیفی را محدود کننده می‏‌خواند...؛ درحالی‌که این اسامی و صفات، تنها راه شناخت و حرکت به‌سوی کمال الهی هستند و درغیراین‌صورت، کمال، مفهوم کامل خود را نخواهد داشت. درواقع دست‌یابی به ذات معانی و مفاهیم اسامی و صفات خداوند ناممکن است؛ زیرا مانند ذات الهی دست‌نیافتنی هستند؛ ولی نشانه‏‌هایی برای تقریب ذهن انسان و درک مفاهیم عالیه می‏‌باشند.
دیدگاه التقاطی عرفان کیهانی به تناقضی بزرگ می‏‌رسد آنجا که از یک‌سو هیچ نام و صفتی برای خدا قائل نیست تا مبادا محدودیتی برای خدا قائل شده باشد، و از سوی دیگر، انسان را جزئی از خدا دانسته و او را جزءپذیر می‏‌داند و در مقالۀ «آزمایش آخر»، انسان را در مقام و رتبه هم‌شأن خداوند دانسته و می‏‌گوید: «خداوند تمام قدرت خود را در اختیار انسان می‏‌گذارد!!!».
باید گفت از طاهری که پای درس استادی ننشسته و به‌قول خود قرآن را حتی یک‌بار همه به‌طور کامل نخوانده است، شگفت نیست که برداشت‏‌های انحرافی از قرآن و مسائل دین و هستی داشته باشد؛ عجیب‏تر پذیرش این الهامات از سوی اطرافیان و حلقة اول اوست که به اصطلاح مسلط به مباحث دینی بوده و حتی در محیط‏‌های مذهبی حضور داشته‌اند. این افراد با تسلیم‌شدن و شاهد‌بودن و در مواردی تأیید او، زمینه لازم را برای طاهری فراهم نموده و باعث تشابه الهام‌های انحرافی و تناقض‌های او به عرفان شده‌اند.
طاهری در‏باره زنده بودن خداوند می‌گوید:
زنده مربوط به یک حریمی است؛ وقتی به حریم خدا وارد بشیم! مفهوم خدای زنده، مرده، پاک، ناپاک، اینها که اون حریم نیست. وقتی می‌گم خدای زنده، تمام تجلیات تو... ذره‏ها هم شعور دارند... بله زنده است، همۀ هستی زنده است، سطح زندگی فرق می‏کنه، همه شعور دارد، وقتی می‏گیم بسم‌الله، به نام او، همه وجهی، وجه اوست... هر وجهی وجه اوست، هر وجهی نامی داره، هرنامی نام اوست، زنده بودن هرذره‏ای، زنده بودن اوست.
توی این سطح، وقتی می‏گیم خدای زنده، داریم راجع به بسم‌الله صحبت می‏‌کنیم، درست شد، اما از این سطح بریم بالاتر اگه بگیم خدای زنده، رفتیم توی شرط؟... چون زنده‌بودن و اینها صفت می‏شه دیگه، سبحان‌الله عما یصفون![55]
طاهری در جملۀ آخر، با تفسیر غلط دیگری از آیۀ شریفه قرآن، دیدگاه نادرست خود را بیان می‏‌کند؛ این در حالی است که در این آیه اشاره به توصیفی است که کافران داشته‏‌اند و نه توصیفی که خداوند خود در قرآن کریم می‏‌فرماید.[56]
حیات خداوند به چه معناست و دلیل آن چیست؟
حیات الهی عبارت است از وصفی که با علم و قدرت همراه باشد؛ بنابراین حیاتی که در گیاهان، حیوانات و آدمیان وجود دارد و مایۀ رشد و تکامل آنهاست، به خداوند استناد ندارد؛ زیرا او موجود کامل است نه مستکمل. دلیلی که بر اثبات حیات الهی می‏‌توان به‌کار گرفت، این است که حیات، کمال است و آفرینندۀ کمال باید دارای کمال باشد؛ زیرا «فاقد شیء معطی شیء نیست؛» از این‌رو حق‌تعالی، از صفت حیات برخوردار است.
نکتۀ قابل توجه این است که این استدلال برای اثبات همۀ صفات کمالیۀ الهی جاری و ساری است. در قرآن معمولاً صفت حیات به همراه صفت قیمومیت آمده است؛ یعنی خداوند دارای حیات است و به ذات خود قائم است و همه چیز به او قیام دارد. آیات را بنگرید:
(اللّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ)؛ هیچ معبودی جز الله نیست و او زنده و قیوم است.[57]
(وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّومِ وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً)؛ و همۀ چهره‏‌ها در برابر خداوند حی و قیوم خاضع می‏‌شوند و کسانی که بار ظلم را حمل می‏‌کنند، زیانکارند.[58]
وی همچنین درباره زنده بودن خداوند و مفاهیمی چون دوست، مجسم بودن فرزند خدا بودن می‌گوید:
... این است که این خیلی معنی میده حالا، در مسیحیت اطلاقش می‏کنند به عیسی مسیح«علیه السلام» که او خدای مجسم است و نمرده در بین مردگان زنده شد؛ بعد از سه روز از بین مردگان زنده شد؛ حاضره و بین ما هست؛ میشه خدای زنده؛ مفهوم وجه‌الله را در مسیحیت اشتباه تلقی کردند؛ مفهوم من پسر او هستم؛ مفاهیم الان همه پسرش هستیم، همه فرزندش هستیم، به یک عبارت‏‌هایی چون حالا در اون ماجرای اونجا، مثلاً ما به خدا می‏گیم دوست، اونجا بحث پدر، پدر آسمانی، حالا اون شده پدر، ما شدیم فرزند؛ یک تشبیه عرفانی است؛ یک تشبیه است؛ یک تشبیه در خور فهم... خوب حالا این‏ها دیگه گفتن پسر، منظور او را متوجه نشدند!
او درست گفته، خدای مجسم؛ الان شما هم خدای مجسم هستی، من هم هستم، همه هستند، همه وجه او هستند و نفهمیدند که موضوع چیه، یواش‌یواش زدند به یک جای دیگری.[59]
توجه به این نکته ضروری است که باید به یاد داشته باشیم، اگر تعبیر «پدرآسمانی» برای خداوند به گفتۀ طاهری تعبیری «عرفانی» بود، مسلماً خداوند این همه عتاب، علیه این تعبیر به اصطلاح عرفانی را در قرآن نمی‏‌فرمود:
(وَ قَالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصرَى نحْنُ أَبْنَؤُا اللَّهِ وَ أَحِبَّؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُم بِذُنُوبِکُم بَلْ أَنتُم بَشرٌ مِّمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَن یَشاءُ وَ یُعَذِّب مَن یَشاءُ وَ للَّهِ مُلْک السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ)؛ یهود و نصارا خود را پسران خدا و دوستان او مى‌دانند؛ بگو اگر این عقیدۀ شما درست است، پس چرا خدا شما را به کیفر گناهانتان عذاب مى‌کند؟ نه! این عقیده درست نیست؛ بلکه شما نیز بشرى هستید از جنس سایر بشرهایى که خلق کرده، هرکه را بخواهد مى‌آمرزد، و هرکه را بخواهد عذاب مى‌کند، و ملک آسمانها و زمین و آنچه بین آن دو است از خدا است و بازگشت نیز به سوى او است.[60]
9. طرح مباحث شرک‌آمیز در رابطه با الوهیت
طاهری در اظهاراتی درباره بخشندگی و وصال خداوند این‌گونه بیان می‏‌دارد:
اینک ما به هم رسیده‌ایم؛ چیزی که ظاهراً منتظرش بودید و وصالی که طلبش را داشتید؛ اما نه به اندازه‌ای که من مشتاق بودم. شما مرا بخشنده می‏‌دانید؛ ولی اصلاً حد آن را نمی‏‌دانید و از آن صرفاً تصوری مبهم دارید؛ میزان بخشندگی من را پس از وصال خواهید فهمید؛ وقتی که همۀ قدرت خود را به شما ببخشم؛ فقط در آنجاست که مفهوم بخشندۀ مهربان را خواهید فهمید. حال من هستم و شما؛ آیا با داشتن همۀ قدرتِ من و احساس بی‌نیازی، باز هم طالب من خواهید بود؟[61]
وی از قول خداوند سخنانی می‏‌گوید که بیانگر این است که نه از مقام نفس مطمئنه و خطاب خداوند به او: (ارْ‌جِعِی إِلَى رَ‌بِّکِ رَ‌اضِیَةً مَّرْ‌ضِیَّةً)؛[62] آگاه است و نه با (عِندَ سِدْرَ‌ةِ الْمُنتَهَى)؛[63] آشناست و نه در خصوصص تقواپیشگان و جایگاه آنان (فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِر)؛[64] ‌اطلاعی دارد. او در حالی این آگاهی‏‌ها را از شبکۀ مثبت و الهامات روح‌القدس بر خود می‏‌داند که هیچ‌یک از آنها در قرآن که مجموعۀ آنچه خداوند به پیامبرر اعظم وحی فرموده است، آن را تأیید نمی‏‌کند.
به‌ نمونه‏‌های دیگری از افاضات الهامی وی این‌گونه است:
در عالم ملکوت یک توان بالقوه‌ای هست که نمی‏‌داند چی کار می‏‌خواهد بکند؟ نه تضاد دارد؛ یک عالم خنثی است به محض اینکه شیطان ماموریت پیدا می‏‌کند از خنثی بودن می‏‌آید بیرون.
از حالت خنثی می‏‌آید بیرون و یک عالم دیگر از توش می‏‌آید بیرون؛ مثلاً عالم دوقطبی؛ در عالم دیگر به صورت دیگر ابلیس‌های خاص خود را دارد.
به ما می‏‌رسد جنس خاک مال عامل پایین‏‌تر می‏گه ا من پیام خودم در اختیار این قرار بدم نمی‏‌دهم. اولین معلم ما شیطان بوده...؛ بحث رمز خاک و آتش؛ درواقع در اینجا رمز خاک و آتش که خاک شکل‌پذیر است و آتش عامل پختگی است. ما هم که آگاهی است اگر در معرض شیطان قرار نمی‏‌گرفتیم که پخته نمی‏‌شدیم. جن آتش شامل شیطان و جن. جن از بیرون حمله می‏‌کند و شیطان از درون. و این پختگی را برای جنس خاک فراهم می‏‌کند؛ اما سایر ملائک به تسخیر ما در می‏‌آید. این حلقه، حلقه شیطان است.[65]
رهبر فرقه در توضیح جهان‏‌های موازی و صورت مجادلۀ افراد که با خود دارند و چگونگی عدالت خداوند در پاسخ به مجادله‏‌های انسانی می‏‌گوید:
یکی از آن ملائک یا قوانین به نام عدالت است؛ بحث این است که هر جزء و ذره‌ای از عقل کل ناشی شده است و تقسیم شده است به عقل اول و عقل دوم و...؛ یعنی به عقول مختلف تقسیم شده است؛ گفتیم که راجع‌به تقدس هیچ ذره‌ای نمی‏‌توانیم بگوییم این ذره از آن ذره مقدس‏‌تر است یا این ذره این مقدار بارِ تقدس دارد و خدا آن مقدار! تمام اجزاء سرجای خودشان تقدس یکسان دارند و در مقابل همۀ آنها اصلی حکم‌فرما است که اینها از یک چیزی برخوردارند که بین همه‌شان آن تقدس توزیع شده است و هیچ ذره‌ای از ذرۀ دیگر متکامل‏‌تر و یا جلوتریا مقدس‏‌تر نیست و عدالت حاکم است.
حالا وقتی که به ما می‏‌رسد که ما خداییم که ما خالقیم، خالق لیوان هستیم در سطح ما هم نیامده‏‌اند در بین من و شما توزیع نامتناسبی داشته باشند؛ عقلی که در شما جاری شده؛ در من هم جاری است، عقلی که در ذرات وجود شما هست در من در ایشان و... جاری است؛ درست شد؟ لذا همه ما درمقابل کل خودمان از عقل برابری برخورداریم، این عقل به عدالت جاری شده است، عقل کل من با عقل کل شما به برابری داده شده است، در کل یکی از ملک‌های عدالت است؛ عاملی که توزیع عقل را به عدالت کرده است، مثل یک ظرفی که سوراخ‌سوراخ بکنی و نور را از آن بتابانی و نور نقاط به تساوی می‏‌افتد و.... کلیۀ این عقول مختلف که بیش از پنجاه نوع است.[66]
10.حرکت از «اله بودن» به سمت «رب بودن»
در تبیین این بخش وی به این پرسش که فی الارض اله و فی السماء اله به چه معناست می‌گوید:
اله مساوی آدم با توان بالقوه و رب مساوی ( آدم با توان بالفعل است؛ بعد از فهم این، توان بالقوه به بالفعل در می‏‌آید فی ارض و سماء به عالم ملک مربوط است؛ خالق آن هم روح‌القدس است. بعد از جهنم توان بالقوه تبدیل به بالفعل می‏‌شود و ما از «اله بودن» به سمت «رب بودن» سوق پیدا می‏‌کنیم.ما تا زمانی که با ارض و ملک سروکار داریم، هنوز بالقوه هستیم ولی وقتی که وارد جهنم شدیم و عبور کردیم، بالفعل می‏‌شویم.[67]
وی همچنین در مقالة «آزمایش آخر» از قول خداوند می‏‌گوید:
...این‌بار همۀ قدرت خود را در اختیار شما بگذارم !!..؛ وقتی که همۀ قدرت خود را به شما ببخشم! فقط در آنجاست که مفهوم بخشندۀ مهربان را خواهید فهمید. حال من هستم و شما. آیا با داشتن همۀ قدرت من و احساس بی‏‌نیازی، باز هم طالب من خواهید بود؟ به‌زودی یقین حاصل می‏‌کنید که شما خدا هستید...؛ آن زمان که شما این‌گونه خدا شدید، می‏‌خواهید بدانید که با من چه خواهید کرد؟[68]
در اینجا خداوند و قدرت او محدود و انتقال قدرت لایزال الهی به دیگران ممکن دانسته شده است!!
وی در ادامه می‏‌گوید: برخی از شما پس از کسب اطمینان از خدا بودن خود و احساس بی‏‌نیازی نسبت به من خواهیدگفت: «حالا که خدا هستیم و بی‏‌نیاز به او، چرا برای خود خدایی نکنیم؟»و فقط عدۀ اندکی خواهند بود که خدایی در وحدت را انتخاب کرده، به‌سوی من آمده، با من به وحدت می‏‌رسند.
بلی! خدای در وحدت و خدای در کثرت، آخرین آزمایش است و شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟[69]
طاهری در بخشی از مقاله از قول خداوند با تحکم و اطمینان می‏‌گوید: « به‌زودی یقین حاصل می‏‌کنید که شما خدا هستید!»[70]
وی همچنین در بخش دیگری از مقاله‏ خود این‌گونه می‏‌آورد:
در آخرین مرحله، سئوالی هست که حالاکه خدا شدی با او هستی یا برای خودت می‏‌خواهی خدایی کنی؟ در آنجا ما خودمان رب هستیم، اگر بله را بگوییم دیگر رب هستیم، ما «رب‌الناس» می‏‌شویم![71]


ادامه دارد...
نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر