menusearch
mr-qasemi.ir

بررسی عقاید و احکام فرقه ضاله بهاییت

جستجو
دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ | ۱۳:۵۵:۲۴
۱۳۹۵/۱۱/۸ جمعه
(0)
(0)
بررسی عقاید و احکام فرقه ضاله بهاییت
بررسی عقاید و احکام فرقه ضاله بهاییت
بررسی عقاید و احکام فرقه ضاله بهاییت
مقدمه
بهاییت از زمان پیدایش تاکنون کمتراز 170 سال سابقه دارد.این فرقه از زمان پیدایش تاکنون، بدون پشتیبانی خارجی هیچگاه زنده و فعال نبوده است و به ترتیب ، روسیه ،انگلیس، آمریکا و اسرائیل در این مدت از این فرقه حمایت کرده اند.ایجاد ادیان و فرق ساختگی، یکی از ترفندهای مرسوم دولت های استعمارگر برای به انحراف کشیدن جریان صحیح دینداری بوده است. در حقیقت هدف کلی این بوده که فرق دست ساز در نهایت جایگزین ادیان الهی شده یا حداقل چهرۀ ادیان الهی را مشوش سازند.زمینه های بهاییت را باید در فرقۀ شیخیه ، سپس بابیه بررسی کرد . در این مختصر گذری اجمالی به عقاید و احکام بهاییان می اندازیم.
گذری بر عقاید بهائیت
بیشتر عقاید بهائیت در محور بهاء الله است که در اینجا به چند نمونه زیر اشاره می کنیم:
1. شناخت؛ اولین چیزی که بر بندگان واجب شده است، شناخت محل تابش وحی و طلوع امرالله است؛ یعنی معرفت به میرزا حسینعلی بهاء الله که بر اثر این شناخت، اعمال قبول می شوند.
2.میرزا بهاء الله جایگاه خدایی دارد.
3. بهاء، مژده انبیاء گذشته و باب است، یعنی سید علی محمد شیرازی( باب) فقط مژده رسان بهاء الله بود و او با عبارت « من یظهره الله» ، کسی که خدا او را در آینده ظاهر خواهد کرد، به آمدن او بشارت داده است و با آمدن او قیامت نزدیک می شود.
4. اسماء، صفات و افعالی که برای خداوند تبارک و تعالی ذکر می شوند رموزی برای اشخاصی هستند که آنها مظهر الله هستند(یعنی خدا در آنها ظهور کرده است) و گرنه، خداوند، اسماء و صفات و افعال ندارد.
5. بهاء الله، احد و واحد است و شریکی در ملک برای او نیست؛ چرا که خداوند در او ظهور کرده است و این ظهور، برای شناخت بیشتر خداوند است که در حجاب غیب ، از نظرها پوشیده است.
6. بهاییت از همۀ ادیان گذشته بهتر است، چرا که خداوند در بهاء الله ظهور کرده است و ادیان دیگر با ظهور بهاء ، تمام می شوند و به مرحلۀ کمال می رسند.
7. دین اسلام تا آمدن بهاء الله معتبر بود و توسط باب نسخ شده است.
8.حضرت بهاء الله، یک معجزه است، زیرا بدون اینکه به مدرسه برود، توانسته الواح مقدس فارسی و عربی را املا نماید.
9. شریعت بهایی، فقط پس از هزار سال قابل تغییراست ؛ یعنی خداوند تبارک و تعالی می تواند بعد از هزار سال در شخص دیگری ظهور کند و دین بهائیت را نسخ کند، همچنانکه با ظهور خود در بهاء، دین اسلام را نسخ کرد.[1]
در پاسخ به عقاید فوق ، باید گفت :

اولا؛ امّی بودن بهاء دروغ محض است ، زیرا خود بهاء در یکی از الواح خود، می‏نویسد:
«ان البیان أبعدنی و علم المعانی أنزلنی... و الصرف صرفنی عن الراحة و النحو محاعن القلب سروری و بهجتی».
یعنی: «همانا (یادگیری) علم بیان مرا (از مقصود) دور کرد و علم معانی مرا (از جایگاهم) پایین آورد... و علم صرف مرا از آسودگی بازداشت و علم نحو، شادی و خوشی را از دلم محو کرد»! [2]
ثانیا؛در ابتدا ، ادعای الوهیت توسط علی محمد باب شیرازی مطرح شد. سیّد علی‌ محمد در نامه‌ خود به‌ یحیی‌ (صبح‌ ازل) چنین‌نوشت:
«هذا کتاب‌ من‌ اللّه‌ الحیّ القیّوم‌ الی الله الحیّ القیوم قل‌ کلّ من‌اللّه‌ یبدون‌ قل‌ کلّ الی‌ اللّه‌ یعودون. »
این‌ نامه‌ای‌ است‌ از خدای‌ زنده‌و بر پادارندهِ‌ جهان‌ (باب) به‌ سوی‌ خدای‌ زنده‌ و بر پا دارندهِ‌ جهان‌ (صبح‌ازل) بگو همه‌ از خدا آغاز می‌شوند و همه‌ به‌ سوی‌ او باز می‌گردند»!
و بعدا میرزا حسین‌ علی‌ نیز در نوشته‌ای‌ به‌ هادی‌ دولت‌آبادی‌ خطاب‌ می‌کند:
«ظلم‌ تو و امثال‌ تو به‌ مقامی‌ رسید که‌ در قلم‌ اعلیبه‌ این‌ اذکار مشغول. خف‌ عن‌ الله، انّ المبشّر قال: انه‌ ینطق‌ فی‌ کلّ شأن‌انّنی‌ انا الله‌ لااله‌ الا الله‌ ا‌نا المهیمن‌ القیّوم».از خدا بترس، ومبشر (باب) گفته‌ که‌ او (من‌ یظهره‌ الله) همواره‌ و همه‌ وقت‌ چنین‌ سخن‌ می‌گویدکه‌ من‌ خدایم، جز من‌ مهیمن‌ قیوّم‌ خدایی‌ نیست».[3]
میرزا حسین علی بهاء در این باره می‏نویسد: «بشنو آنچه که وحی می‏شود از محل بلا بر سرزمین رنج و سختی (زندان عکا)... انه لا اله الا أنا المسجون الفرید به درستی که نیست خدایی، جز من زندانی تنها ».[4]
عبدالبهاء، میرزا حسین علی بهاء را «هویت ذات واحدیت وجود»، یعنی حقیقت ذات یکتای پروردگار معرفی کرده و سپس اضافه می‏کند که این مطلب هیچ تفسیر و تأویل ندارد».[5]
اشراق خاوری، مبلغ مشهور بهاییان پس از استدلال بر خاتمیت پیامبر اسلام، بیان می‏کند که مقام میرزا حسین علی «ظهور الله» است.[6]
همین مبلغ بهائی در عظمت شب و روز تولد میرزا حسین علی بهاء یعنی شب دوم محرم سال 1233 هجری قمری قلم فرسایی نموده و می‏نویسد:« فیه ولد من لم یلد و لم یولد». در آن (شب) زاییده شد کسی که هرگز نمی‏زاید و زاییده نمی‏شود»![7]
مقام خدایی داشتن بهاء در کلمات سایر مبلغین بهایی نیز منعکس شده است ، مثلا احمد یزدانی القاب کفرآمیزی را به میرزا حسین علی بهاء نسبت می‏دهد و می گوید:«جمال قدم، مالک الوجود!، مبعث الرسل، أب سماوی، ملک یوم الدین، مکلم الطور!.[8]
مقام خدایی میرزا حسین علی بهاء از نظر بهاییان پذیرفته شده ، به صورتی که مبلّغ دیگر بهایی محمد قاینی می گوید:« قبلۀ ما بهاییان، قبر میرزا حسینعلی در شهر عکاست که در وقت نماز خواندن، باید رو به قبراو بایستیم و در قلب متوجه جمال قدم (میرزا حسینعلی) باشیم... زیرا مناجات و راز و نیاز ما با اوست و شنونده‏ای جز او نیست و اجابت کننده‏ای غیر او نیست!» .[9]
و موارد بسیار دیگری که سراسر کفر و شرک است. باید توجه داشت که مبلغان بهایی در هنگام مناظره قادر به جواب‏گویی نسبت به این مطالب کفرآمیز نیستند، لذا به بیان اینکه او مقام مظهر الاهی است بسنده می کنند ، در حالی که از این کلمات معنای خدایی استنباط می شود.
البته در یک تناقض آشکار ، میرزا حسین بهاء، مقام نبوت یا الوهیت را برای خود محال می داند، و می گوید:«هرگز مظهری اکبر از انبیاء نبوده».[10] و در ادامه اعتراف می کند که« قدری تفکر نما مع آنکه منتهی رتبه تکمیل هیاکل بشریه برتبه نبوت است و اکثر این رتبه بلند اعلی را محال دانسته‏اند».[11]
اکنون به اعتراف‌ یکی‌ از مبلّغان‌ بهاییت‌ - که‌ پس‌ از بیست‌ سال‌ تبلیغ‌ برای این فرقه ، به‌ دین‌ اسلام‌ هدایت‌ شده‌ - می‌پردازیم‌ تا درس‌ عبرتی‌ برای‌ دیگران‌باشد.
عبدالحسین‌ آیتی‌ در کتاب‌ کشف‌ الحیل‌ پرسشی را از‌ شخصی به نام آواره‌ _ که خود بیست سال بهایی بوده و سپس از این فرقه جدا شده است_ مطرح می کند:
"« آیتی: راستی‌ ذکر الوهیّت‌ بهاء چه‌ صورتی‌ دارد آیا واقعا او دعوی‌ خدایی‌ کرده‌ است؟
آواره: کلمات‌ او را به‌ دست‌ آورید تا این‌ حقیقت‌بر شما معلوم‌ شود؛ هر چند چنان‌ که‌ گفتیم‌ به‌ ظاهر می‌گویند ادّعای‌ بهاء رجعت‌مسیح‌ و رجعت‌ حسین است، ولی‌ در حقیقت‌ ادّعای‌ او ادّعای‌ الوهیّت‌ است.
اگرکسی‌ سال‌ها در میانشان‌ بماند، به‌ جایی‌ می‌رسد که‌ صریحاً می‌گویند: بهاء خدای‌مطلق‌ است‌ و خالق‌ آسمان‌ و زمین‌ و مرسل‌ رسل‌ است‌ و او است‌ که‌ در طور باموسی‌ کلیم‌ تکلّم‌ کرده، حتی‌ این‌ را در نماز خود تصریح‌ نموده است.[12]
اگر ادّعای‌ الوهیّت‌ را باید حجّت‌ دانست‌ که‌ بهاء،«اننّی‌اناالله(همانا من خدا هستم)»گفته‌ است، اوّلا باید فهمید که‌ (آیا) این‌ ادّعا مشروع‌ است؟ معقول‌است‌ یا نه؟ هر کسی‌ می‌داند که‌ یک‌ بشری‌ که‌ نتوانسته‌ است‌ از هیچ‌ شأ‌نی‌ ازشئون‌ بشریت‌ و از هیچ‌ قانونی‌ از قوانین‌ طبیعت‌ تجاوز کند، این‌ بشر خالق‌سماوات‌ و ارضین‌ نیست.
خالق‌ کل‌ هر چه‌ باشد و به‌ هر وصفی‌ در آیدخواه‌اله‌ باشد و یا طبیعت‌ یا ماده‌ واحده‌ یا جوهر الجواهر یا بسیط‌ الحقیقه‌ یامجهول‌ النعت‌ یا به‌ هر اسم‌ دیگر خوانده‌ شود مقدّس‌ از شئون‌ بشری‌ است.
امااین‌ که‌ بهائیان آیات‌ لقاء قرآن کریم (مقصود آیاتی‌است‌ که‌ با اخذ به‌ ظاهر آن، می‌توان‌ گفت‌ خداوند قابل‌ دیدن‌ است. مثل‌"یاایّها الانسان‌ انّک کادح‌ الی‌ ربّ کدحاً فملاقیه" [13]‌یا"الی‌ ربّهاناظره[14]" و...) را دلیل‌ بر خدایی‌ بهاء گرفته‌اند، اوّلاً آیات‌ لقاء از‌ آیات‌ متشابه قرآن‌ است‌ که‌ کسی‌ هنوز مقصد اصلی‌ آن‌ را در نیافته است.
و به‌ صورتهای مختلف ، علمای‌ تفسیر در معنی‌ آن‌ سخن‌ گفته‌اند و لذا نمی‌توان‌ به‌چنین‌ آیات‌ قابل‌ تأ‌ویل‌ استدلال‌ کرد. ثانیاً بهاییان نخستین کسانی نیستند که‌خدایی‌ بهاء را به‌ آیات‌ لقاء استدلال‌ کرده‌ اند. قبل‌ از ایشان‌ هم، هرکس‌ دم‌از"انّنی‌ انا اللّه" می‌زده، به‌ همین‌ آیات‌ استدلال‌ کرده، پس‌ استدلال‌به‌ آن‌ آیات‌ متشابه ابداع بهاییان نبوده است .
ثالثاً با فرض‌ این‌ که‌ بگوییم‌آیات‌ لقاء دلیل‌ است‌ بر این‌ که‌ یک‌ روزی‌ خدا دیده‌ شود و مردم‌ او را ملاقات‌کنند، باز دلیل‌ خدایی‌ بهاء نمی‌شود؛ زیرا نه‌ در آیات‌ لقاء تعیین‌ روز شده‌ نه‌تعیین‌ اسم. در صورتی‌ استدلال‌ این‌ها به« بهاء» صحیح‌ بود که‌ خدا فرموده‌ باشد که‌ من‌ درفلان‌ سال‌ و فلان‌ روز در لباس‌ میرزا حسین‌ علی‌ بهاء جلوه‌ می‌کنم‌ و لقای‌ اولقای‌ من‌ است.»
آواره، در پایان‌ این‌ بخش‌ می‌افزاید:
" خدا سلامت‌ بدارد یک‌ مبلّغی‌ را که‌ مثل‌ خودم‌ به‌ قدر ذرهّ ای‌ به‌ مذهب‌ بهایی‌عقیده‌ ندارد و به‌ اصطلاح‌ امروزه‌ فقط‌ برای‌ خرسواری‌ به‌ نشر این‌ امر مشغول‌است، ببین‌ چه‌ طور مردم‌ را احمق‌ فرض کرده‌اند که‌ یک‌ خدای‌ به‌ آن‌ عظمت‌را که‌ ما معتقد بودیم‌ که‌ حّی‌ و قدیر و سمیع‌ و بصیر است‌ و دارای‌اسماء‌ حسنی، او را در لباس‌ بشر محدودی‌ در آوردند که‌ دقیقه‌ای‌ قادر نبود که‌خود را از یک‌ عارضهِ‌ طبیعت‌ حفظ‌ کند؛ (یعنی‌میرزا حسین‌ علی‌ بهاء که در آخر عمر مریضی سختی داشت)واکنون‌ هم‌ به‌ آن‌ یکی‌ قناعت‌ نکرده، هر روزی‌ می‌خواهند یک‌ بچه‌ خدا و نیم‌ خدابرای‌ مردم‌ بسازند»".[15]

بهائیت با وجود این اعتقادات و با وجود قلم فرسایی های بسیار،هرگز نتوانست به این دو مساله پاسخ درستی دهد:
1.      معجزه پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم) تنها قرآن نبوده که بهاییان معجزه را در کتاب خلاصه کرده اند ؛بلکه پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم) معجزات دیگری، نظیر شق القمر و... داشته است. حال سئوال این است که معجزۀ بهاء الله به غیر از کتابش چیست؟
2.      قرآن کریم ،پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله و سلم) را آخرین پیامبر الهی معرفی کرده و روایات بسیاری از شیعه و سنی به این معنا دلالت می کند.[16]
گذری بر احکام بهائیان
در اینجا برای نمونه به بعضی از احکام بهاییان اشاره می کنیم:
1. نماز صبح و ظهر و شام نه رکعت هستند و به صورت فرادی خوانده می شوند.[17]
2. قبله بهاییان، قبر میرزا حسینعلی بهاء در شهر عکا، در اسرائیل است .[18]
3.کسی که آب ندارد، به جای وضو ، پنج بار می گوید: بسم الله الاطهر الاطهر.[19]
2. هر سال نوزده ماه دارد و هر ماه، نوزده روز ؛ پس روزۀ نوزده روز در آخرین ماه سال(عداء)، واجب است و عید نوروز، عید فطر است.[20] ( با توجه به مقدس بودن عدد نوزده نزد باب و بهاییان ، تا جایی که تعداد یاران اصلی باب موسوم به گروه حی، به اضافه خود باب، بر اساس حروف ابجد نوزده می شود یعنی: ح = 8 ، ی = 10، و با خود باب نوزده می شود.)
3. مکان حج زیارت ، محل تولد باب در شیراز(نقطه اولی) یا خانۀ حسینعلی میرزا در بغداد(بیت اعظم) است؛ در همه ایام .[21]
4. ازدواج با بیش از دو زن ممنوع است.[22]
5.اردواج موقت، حرام است.[23]
6. بین عقد و زفاف، بیش از یک شبانه روز نباید فاصله باشد.[24]
7.ازدواج با زن پدر حرام است و حکم بقیه محارم بیان نشده است، در اقدس، چنین آمده است: " قد حرمت علیکم ازواج آبائکم...".[25] اگر چه بهائیان حکمی را که بیان نشده به بیت العدل حواله می دهند، بیت العدل نیز تصمیم در این باره را به عهده خود افراد می داند:"تصمیم گیری در این مورد به عهده خود نفوس مومنه محول شد و در ادامه آمده است؛ آنمعهد اعلی هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلیراجع به ازدواج با اقاربمقتضی نمی داند" .[26]
ممکن است بهائیان بگویند بین اقارب و محارم تفاوت است اما نظر نهائی را در این باره عبدالبهاء، در کتاب مائده آسمانی ارائه می کند و بیان می دارد هر آنچه حکمش بیان نشده حلال است، وی می گوید:
" عدم ذکر در الواح الهینفس جواز است زیرا منهی از نصوص استنباط میشود."[27]
8. عدم ذکر حرمت همجنس گرایی( لواط) است. حسین علی بهاء در اقدس بعد از ذکر حرمت ازدواج با زن پدر که بیان شد، می گوید" اناّ نستحیی ان نذکر حکم الغلمان" یعنی ماحیا می کنیم که حکم پسران را بیان کنیم!.[28]
برای چه در بیان حکم همجنس گرایی خجالت کشیده و حکم آن را بیان نمی کند؟ وی در ادامه می گوید:" لا ترتکبوا مانهیتم عنه فی هذا اللوح"و هر آنچه را در این کتاب، از آن ممنوع شده اید مرتکب نشوید .[29] و طبیعی است که از این عمل در اقدس نهی نشده است.
اگر چه عبدالبهاء ، در گنجینه احکام، صفحه 267، این عمل را حرام اعلام کرد، اما همانطور که گذشت وی در کتاب مائده آسمانی، که بعد از گنجینه احکام نوشته شده است، هر آنچه حکمش بیان نشده را مباح می داند و می گوید: "عدم ذکر در الواح الهینفس جواز است، زیرا منهی از نصوص استنباط میشود."[30]
همچنین بنا به مشاهدات فضل الله مهتدی معروف به صبحی کاتب عبدالبهاء ، شوقی افندی جانشین عبدالبهاء، این عمل را انجام می داده است.[31]و در توجیه کار خود بیان می داشته که حکم این عمل بیان نشده است!.
ناصر افندی، پسر خاله شوقی افندی می‏گوید:«از او پرسیدند چرا ترک این حرکات ننگین نمی‏کنی؟ جواب داد: جمال مبارک ( حضرت بهاء) نهی نفرمودند!».[32]
9 . منی ؛ خون و بول پاک هستند. [33]
10. مهریه دختران شهری، 95 مثقال طلا و دختران روستایی 95 مثقال نقره است!.[34]
11.زمان بلوغ شرعی دختر و پسر 15 سالگی است.[35]
12.حکم زانی و زانیه،پرداخت نه مثقال طلا به بیت العدل و در صورت تکرار، نوزده مثقال طلاست.[36]
13. هرکس اضافه بر مصرف خود داشته باشد ،باید نوزده مثقال زکات، سالیانه به بیت ا لعدل برای مصرف عمومی به حضرت ولی امر الله تقدیم کند.[37]
14. روی منبر نشستن ممنوع است. و باید روی صندلی بنشیند.[38]
15. سفر زیارتی ممنوع است.[39]
16. حکم جهاد، نسخ شده است.[40]
17. ربا جایز است.[41]
18. پوشیدن ابریشم برای مردان و تراشیدن ریش اشکال ندارد.[42]
19. مرده ها باید در بلور، سنگ های قیمتی و چوب های محکم و لطیف و با انگشتر منقش به اسم بهاء، دفن شوند.[43]
با توجه به حمایت های علنی استکبار و ادعاهای بهاییت، باید بگوئیم بهائیت، دین نیست، بلکه نقشۀ استعماری برای ضربه زدن به امت اسلامی و برای غلبه بر کشورهای اسلامی است. زیرا دیگر مبارزه با ظلم، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و ... مفهوم خود را از دست می دهد.


[1].احمد شبلی، مقارنة الادیان الیهودیه ، قاهره ، مکتبة النهضة المصریه، چاپ سوم، 1973 م، ص 331؛ر.ک. بهرام افراسیابی ،تاریخ جامع بهائیت، ص 345.
[2]. مجموعۀ الواح مبارکه، اثر بهاءالله ، چاپ قاهره 1338ق، ص 5.
[3]. ر. ک. اشراقات( مجموعه الواح بهاء) چاپ سنگی، ص‌ 158وصص‌ 90، 194، 240 و 265.
[4]. میرزا حسین علی نوری،ناشر مبین ص 229، چاپ جدید.
[5]. تاریخ صدرالصدور ص207، از قول عبدالبهاء.
[6]. رحیق مختوم ج 1 ص 78.
[7].عبدالحمید اشراق خاوری: ایام تسعه ص 25.
[8]. احمد یزدانی، نظر اجمالی در دیانت بهائی،ص 72.
[9]. محمد قاینی، دروس الدیانة ،ص 19.
[10]. میرزا حسین علی نوری: ایقان ص159.
[11]. میرزا حسین علی نوری، بدیع ،ص 119.
[12].کشف‌ الحیل ، چاپ‌ ششم ،ج1، ص   55 – 56.
[13]. اىانسان،تودرراهپروردگارترنجفراوانمى‏کشىپسآنراخواهىدید، انشقاق آیه6.
[14].به سوىپروردگارشاننظرمى‏کنند.قیامة ،23.
[15]. عبدالحسین آیتی، چاپ ششم ، 1326چاپخانه نقش جهان،ج1 ،ص 57 و 58.
[16].ر.ک. جعفر سبحانی،خاتمیت،ناشر موسسه سیدالشهدا(ع)، قم،1369؛ محمد اسحاق عارفی، خاتمیت و پرسشهای نو،دانشگاه علوم اسلامی رضوی ،1386.
[17]. آیین باب ص 93؛ اقدس ص 3 ، س 15
[18]. دروس الدیانه ، درس نوزدهم.
[19]. اقدس ص 5 س 2.
[20]. دروس الدیانه؛ درس 23.
[21]. گنجینه احکام ص 53.
[22]. آیین باب ص 94.
[23]. گنجینه احکام ،ص142.
[24]. احمد یزدانی ، نظر اجمالی در دیانت بهائی ،تهران 1350 ش، ص 75.
[25]. اقدس ص 30 س 10.
[26].انوار هدایت صفحه 487 حکم 1289 در موضوع ازدواج.
[27]. عبدالحمید اشراق خاوری،مائده آسمانی ، موسسه چاپ مطبوعات امری،129 بدیع ،ج 2 ،ص 42.
[28]. اقدس ص 30 سطر 10.
[29].همان.
[30]. عبدالحمید اشراق خاوری، همان ، ج 2، ص 42.
[31]. فضل الله مهتدی صبحی کاتب عبدالبهاء ، خاطرات انحطاط و سقوط به اهتمام علی امیر مستوفیان ،چاپ اول ؛ 1384،نشر علم ،ص 89.
[32]. فتح اله مفتون یزدی، باب وبهاء چه می گویند چاپ حیدرآباد 1370 . ق ،ص 196.
[33].اقدس ص 22 ؛س 2 -11.
[34]. بیان باب 7 از واحد سادس.
[35]. نظر اجمالی، ص 68.
[36]. اقدس،ص 15 س 12.
[37]. گنجینه احکام ،ص 72-80 ؛ نظر اجمالی، ص 34.
[38]. اقدس ،ص 41 س 8.
[39]. گنجینۀ احکام، ص 272.
[40]. اقدس ص 22 س 15 ؛ گنجینه احکام، ص 217.
[41]. گنجینۀ احکام، ص 161.
[42]. اقدس، ص 42 س 41.
[43]. اقدس، ص 44 س 4.

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر