امام راحل( ره) مرید پیرمرد کشاورز
به نام دوست
عزیزی سئوال می کرد که در عرصه ظلمانی ما که استاد اخلاق پیدا نمی شود و هر جا نظری می اندازی گناه است و معصیت چه باید کرد؟
نباید از نبود استاد ناامید شد، اهل بیت علیهم السلام که واسطه فیض الهی اند معلم شمایند.نباید دلسرد شد.
برای امیدواری نقل داستانی از مرحوم حاج احمد خمینی پیرامون امام راحلمان خالی از لطف نیست.
ایشان( احمد آقا) می فرمودند: روزی حضرت امام (ره) فرمودند، به ترمینال جنوب بروید، شخصی آنجا منتظر شماست ، او را با خود نزد من بیاورید.
پرسیدم چه شخصی؟! او کیست؟! کی هماهنگ کرده به دیدار شما بیاید؟!
امام فرمود: به آنجا بروید مشخصه اش بغچه ای است که دارد. بیان امام مانع شد تا به پاسخ سئوالاتم اصرار ورزم.
به ترمینال رفتیم، در آنجا در قسمت اتوبوس های کرمان پیرمردی ساده با بغچه ای توجهمان را جلب کرد، نزد او رفتیم تا مطمئن شویم، سلام کرده گفتیم ما از طرف حضرت امام آمده ایم، به محض شنیدن گفت: پس برویم.
هیبت این مرد مانع بود تا از او نیز سئوال کنیم که تو کیستی!
به جماران رسیدیم، به امام خبر دادند که پیرمرد کرمانی آمده است، امام به استقبال آمد او را بوسید، و به اتاق شخصی خود برد و 2 ساعت تمام با او گفتگو کرد،صحبت تمام شد، امام فرمود ایشان را به همان جایی که آورده بودید ببرید.
در بین راه متوجه شدیم که امام راحل توجه بسیاری به ایشان داشته که از نوع توجه به افراد معمولی خارج است! از شغل او سئوال کردیم: گفت : من کشاورزم.
ادامه این مطلب را به نقل از یکی از شاگردان جناب علامه حسن زاده آملی نقل می کنیم که فرمودند: امام مرید آن پیرمرد بود که خود استادی نداشت و به آنچه می دانست عمل کرده بود،چنانچه تا آخر عمر از آن پیرمرد یاد می کرد، در لحظات ارتحال دوباره آن پیرمرد به بیمارستان آمد و لحظاتی با امام بود.
حاج احمد آقا می افزاید: " من از او سئوال کردم امام در لحظات آخر به شما چه گفت؟" آن پیرمرد گفت: ایشان عرضه داشتند که برایشان دعا کنم،سئوال کردم چه دعایی؟ امام گفت : دعا کن بروم.
این پیرمرد تا چند سال پیش زنده بود و به رحمت خدا رفت.
والله المستعان علی کل حال.