menusearch
mr-qasemi.ir

محمودرضا قاسمی- «مذهب و زیست مدرن»( بخش اول) در میزگرد شفقنا: سست شدن پایه‌های مذهبی از اصلی‌ترین عوامل تک‌زیستی و ازدواج سفید/ مفهوم «مادری» تغییرات بنیادین کرده/ نیمی ازدواج ها در خانواده های ثروتمند تهرانی به بن بست می رسد!

جستجو
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ | ۸:۵۷:۷
۱۳۹۵/۱۱/۱۲ سه شنبه
(0)
(0)
محمودرضا قاسمی- «مذهب و زیست مدرن»( بخش اول) در میزگرد شفقنا: سست شدن پایه‌های مذهبی از اصلی‌ترین عوامل تک‌زیستی و ازدواج سفید/ مفهوم «مادری» تغییرات بنیادین کرده/ نیمی ازدواج ها در خانواده های ثروتمند تهرانی به بن بست می رسد!
محمودرضا قاسمی- «مذهب و زیست مدرن»( بخش اول) در میزگرد شفقنا: سست شدن پایه‌های مذهبی از اصلی‌ترین عوامل تک‌زیستی و ازدواج سفید/ مفهوم «مادری» تغییرات بنیادین کرده/ نیمی ازدواج ها در خانواده های ثروتمند تهرانی به بن بست می رسد!

حجت الاسلام قاسمی استاد دانشگاه شهید بهشتی مشکل را در مسایل فرهنگی و نگاه فرهنگی حاکم بر جامعه ما می داند که منشا آن نگاه غرب است که با فعالیت های فرهنگی خود مانند استفاده از شبکه های مجازی موفق شده این نگاه را در کشورهایی مانند ایران بکشاند اما در طرف دیگر دکتر نیره توکلی جامعه شناس و استاد دانشگاه معتقد است زیر ساخت ها و تسهیلات مربوط به ازدواج باعث می شود جوان امروز بپذیرد ازدواج کند یا ازدواج نکند.
وی توضیح می دهد: ازدواج در سایر کشورها از تسهیلات و مزایایی برخوردار است که افراد حتی مایلند ازدواج های نامتعارف مانند ازدواج همجنسگرایان را ثبت کنند اما در ایران روند ازدواج و گرفتن تسهیلات و انجام تعهدات آن چنان دشوار است که افراد در تلاشند تا مسئولیت خود را در جایی به ثبت نرسانند و به نوعی از آن فرار کنند.
مهم ترین بحث های میزگرد شامل موارد زیر است:

  • کارکرد مکالمه اعضای خانواده از بین رفته و این کارکرد رسانه‌ای شده است
  • سست شدن پایه‌های مذهبی از اصلی‌ترین عوامل تک‌زیستی و ازدواج سفید
  • سخت گیری مذهب در قبل ازدواج برای پایداری زندگی است
  • یکی از تغییراتی که در ایران در طی چند دهه اخیر اتفاق افتاده این است که مفهوم مادری تغییر کرده است
  • اقتصاد، مشکل اصلی عدم ازدواج و فرزندآوری در جامعه کنونی ایران نیست
  • بر اساس یک تحقیق نرخ طلاق در شمال تهران 50 درصد است در مرکز یک سوم و در جنوب یک چهارم
  • زیست مجردی با داشتن تمام شرایط ظاهری بعد از طلاق اتفاق می افتد
  • تمایل به ازدواج در میان جوانان وجود دارد اما موانع بسیار است
  • پدیده زیست تجرد یعنی تجرد قطعی به خودی خود یک مسئله منفی نیست
  • فقر است که عقاید را سست می‌کند نه رفاه
  • قراردادهای ازدواج در ایران ظالمانه است!

در ادامه متن میزگرد شفقنا زندگی با حضور حجت الاسلام دکتر رضا قاسمی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر دینی و دکتر نیره توکلی، جامعه شناس را می خوانید:
* با توجه به گسترش تکنولوژی های نوین ارتباطی در جوامع مختلف از جمله جامعه ایران، مردم در اقشار مختلف با انواعی از سبک های جدید زندگی آشنا شده اند که بعضا بسیاری از سبک های سنتی و قدیمی را تحت شعاع قرار داده است و این سبک های جدید فرهنگی را بین مردم رواج داده که یک نوع سبک التقاطی است. شاید آمار بالای طلاق حاکی از این باشد که دو نفر وقتی با هزار امید و آرزو در کنار یکدیگر و زیر یک سقف زندگی می کنند اما بعد از مدت کوتاهی(بنا به آمار بیش از 50 درصد طلاق ها در 5 سال اول زندگی اتفاق می افتد) جدا می شوند. دلایل بسیاری از این طلاق ها نیز عدم فهم مشترک از یکدیگر است. شاید این امر را حاکی از آن دانست که چارچوب هایی که در گذشته در زندگی هر فرد ترسیم می شد در حال حاضر لغزنده شده و هر یک تعاریف خاصی به خود گرفته است و آن المان های مذهبی و سنتی را هم دستخوش تغییر داده. حال این سوال مطرح است که از نگاه شما جامعه ایران با کدام یک از انواع سبک های زندگی درگیر است؟ و چه تفاوت های ماهوی پیدا کرده است؟
توکلی: در ایران ما همواره با نبود ‌آمار دقیق برای پژوهش‌های جامعه‌شناختی مواجهیم. ولی وقتی که شما در جامعه‌ای زندگی می‌‌کنید؛ مسلماً ، در مقام مشاهده‌گری که در امور جامعه مشارکت دارد و در آن زندگی می کند، خیلی از شاخص‌ها را می‌توانید ببینید؛ اصولاً، یکی از روش‌های پژوهش در جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی؛ مشاهده مشارکتی است. شما در جامعه زندگی می‌کنید و خیلی موارد را به چشم خود می‌بینید. ما نشانه‌ها و شاخص‌هایی بسیاری داریم که تغییرات را در شکل زندگی خانوادگی تأیید می‌کند؛ البته خانواده به شکلی که ما در مورد آن صحبت می‌کنیم منظور خانواده هسته‌ای است؛ خانواده‌ هسته‌ای که از پدر، مادر و فرزندان تشکیل شده و در مقابل خانواده گسترده یا خانواده‌های پیش از دوران مدرن و پیش از پیش‌صنعتی، جای می گیرد.
به طور کلی، خانواده هسته‌ای در جامعه ایران، یک پدیده مدرن است؛ بنابراین وقتی ما از خانواده صحبت می‌کنیم باید بدانیم که منظورمان کدام خانواده است، من فکر می‌کنم وقتی که صحبت از آسیب می‌کنیم و اینکه کدام شکل از خانواده دگرگون شده؟ به نظرم بیشتر این خانواده هسته‌ای است که در حال دگرگون شدن است؛ ما برخلاف بسیاری از کشورهای مسلمانِ مجاور خودمان و برخلاف کشورهایی از جمله پاکستان، هند، ترکیه و افغانستان در ایران بیش از نیم قرن است که خانواده هسته‌ای داشته‌ایم و آن چیزی که در این چند دهه تغییر کرده باز هم خانواده هسته‌ای است.
ما باید ببینیم که تغییرات این خانواده هسته‌ای پاتولوژیک است یعنی می‌توانیم از آسیب صحبت کنیم یا بگوییم نه خانواده هسته‌ای فقط تغییر کرده. مثلا بگوییم که در این خانواده مادربزرگ یا نهادهای بیرون از خانه مانند مهد کودک عهده‌دار نگهداری کودکان است این در حالی است که در گذشته و در خانواده گسترده نیز ممکن بود به دلایل مختلف لزوما مادر از کودک نکهداری نکند و کل خانواده گسترده این وظیفه را بر عهده می‌گرفت.
بنابراین بله تغییراتی را مشاهده می‌کنیم و این تغییرات نیز در این است که مثلاً ضریب تجرد قطعی بالا رفته؛ یا میزان رشد جمعیت در حال رسیدن به عدد صفر است و جامعه رو به کهنسالی می رود که این هم باز علتهای مختلفی دارد.
بنابراین با یک علت نمی‌شود این موضوع را بررسی کرد؛ باید ببینیم در این بحث چه چیزی آسیب دیده می شود یعنی اینکه آسیب این جاست که تجرد قطعی وجود دارد؟ اینکه زنها و دختران بعد از دوران تحصیلات در شهر تحصیل بمانند و ممکن است دیگر ازدواج نکنند و یا بعد از اینکه جدا شدند؛ تنها زندگی کنند؟ همه اینها ممکن است جنبه‌های مثبت و منفی داشته باشد.
* منظور این است که سبک زندگی‌ که دختران و پسران جامعه ما در پیش گرفتند به نوعی تک‌زیستی و تجرد است و حتی مسئله ازدواج سفید که در کنار هم زندگی می‌کنند نیز به نوعی شامل این قاعده می شود؛ منظور از پرسش ما این است که این موضوع چه آسیبی را وارد می‌کند ؟چون به هر حال این نوع از زیست ها مانع تشکیل بنیانی به نام بنیان خانواده است؛ از این رو می‌خواهیم بدانیم که اساسا این نوع از زیست جوانان آسیب است یا خیر؟ و اینکه این آسیب‌ها چقدر می‌تواند مشکلاتی را در جامعه ایجاد کند؟ !
قاسمی: من در مورد روند جامعه خودمان یک نگاهی به این قضیه دارم ؛ بعد از انقلاب و جنگ به واسطه نوع نگاه‌های حاکم معضلاتی در جامعه جاری شد و اتفاقات جامعه‌شناختی رخ داد؛ از جمله اینکه امکان داشت که جمعیت کشور ما و رشد جمعیتی که در دهه 60 وجود داشت اگر ادامه پیدا می کرد به عدد حدود 90 میلیون نفر می رسید، در واقع این فاصله‌ ده، یازده میلیونی که در حال حاضر وجود ندارد می توانست جمعیت نخبگان کشورر باشد.
همانگونه که می‌دانید در حال حاضر نگاه دنیا درباره ثروت و سرمایه این است که سرمایه اصلی همان نیروی انسانی است و کشورهای با جمعیت بالا مثل چین و هندوستان دارای بالاترین سرمایه‌ها هستند. در همان مقطع زمانی در کشور آمریکا، افراد دارای خانواده‌های بزرگی بودند یعنی آنهایی که اهل خانواده بودند مثلاً “مترو گلدوین مایر” ایشان یک جامعه‌شناسی معروف آمریکایی است؛ خود او 9 فرزند دارد و در آمریکا ساکن است.
باید در ادامه بگویم که کانتینرهایی که در خارج شهرها در کشور آمریکا وجود دارد در وسط 70 هکتار زمین کشاورزی قرار داده شده و افراد، تعداد فرزندان زیادی دارند و بین این خانواده‌ها با اینکه فرزندان زیادی دارند ولی دوستی برقرار است، گویی که فقط برای جوامع جهان سوم به تعبیر آن موقع و یا جوامع در حال توسعه، موضوع فرزند زیاد، اتفاقی بد بود به همین دلیل ما دچار خسارت زیادی شدیم.
حال از چه جنبه دچار خسارت شدیم؟! خسارتی که برای ایران اتفاق افتاد به سایر مؤلفه‌ها هم وارد شد؛ به عنوان مثال یک شخصی در دانشگاه پنسیلوانیای به نام آقای ویلسون، کتابی دارد و در این کتاب می‌گوید که وقتی من به غرب آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا نگاه می‌کنم هیچ کشوری را مانند ایران نمی‌بینم، او کشور اردن، سوریه و یا مصر را نمی‌گوید و می‌گوید که هیچ کشوری مثل ایران را نمی‌بینم که ورود این اندیشه‌ها یعنی جنبش‌های مولد دینی در حال گستردگی باشد.
ما واقعاً در ایران این موضوع را در نظر داشته باشیم این موضوع از نظر حیثیت جامعه‌شناختی قابل بررسی است که وقتی این تفکرات وارد ایران شد یکی از تبعات این تفکرات بحث مجرد زیستی بود؛ خاطرم هست که با یکی از آقایان پیرامون یکی از سبک‌های جدید صحبت می‌کردم ایشان می‌گفت که رهبریت کاریزماتیک این جنبش، راه کمال را به من نشان داد و دیگر ازدواج نکردم و آن شخص 56 سال سن داشت و می‌گفت که به این خاطر ازدواج نکردم چون عشق را به من نشان داد و اگر روزی بفهمم این راهی که به من نشان داده اشتباه بوده خودم را از بین خواهم برد چون من تمام زندگی خود را در این مسیر گذاشتم.
ما باید این مباحث جامعه‌شناختی را در کنار سایر مباحث داشته باشیم اما می‌خواهم یک مقایسه‌ای بین استایلی که در مورد آن بحث شد و سبک زندگی اسلامی انجام دهم؛ ما در سبک زندگی اسلامی ولایت پدر و نگاه مادر را داریم و در این سبک زندگی، خانواده مرکز ثقل است اما زمانی که شما مقایسه می‌کنید در جامعه مدرن در واقع ولایت پدر نفی می‌شود یعنی اگر کسی بخواهد از پدرش شکایت کند براساس قوانینی که وجود دارد و می‌تواند این کار را انجام دهد و از او شکایت کند و پدر را دادگاهی کند کما اینکه این گونه اتفاقات در بعضی از نهادها نیز اتفاق می‌افتد.
خانواده از سمت خانواده بزرگ به سمت خانواده هسته‌ای تغییر شکل داده و کوچک شده است یعنی نقش‌ها در خانواده دستخوش تغییر و تحولات شده اما در دنیای مدرن یک سری از مفاهیم مانند عمو، خاله و عمه وجود ندارد بنابراین اصلاً در سبک زندگی مدرن قابل لمس نیست ولی در سبک زندگی اسلامی همه اینها تعریف شده است و خواستگاه خودش را دارد و به واسطه این شما می‌بینید که کارکرد مکالمه اعضای خانواده از بین رفته و این کارکرد رسانه‌ای شده است.
در نگاه اسلام به خانواده، کارکرد های فراوانی بین اعضای خانواده وجود دارد مثلا نگاه عاشقانه، نگاه محبت‌آمیز، نگاه محبت‌آمیز نه فقط به شوهر و همسر، بلکه پدر به دختر یا نگاه محبت‌آمیز مادر به پسر وجود دارد و متقابلاً بقیه اعضای خانواده هم به این صورت؛ در حالی که من مقاله‌ای را که مطالعه می‌کردم که در آن مقاله آمده بود که در آلمان بسیاری نوجوانان از دست پدران خود از خانواده فرار کرده بودند به خاطر اینکه در خانواده، امنیت اخلاقی وجود نداشت این یعنی منهدم شدن خانواده و اصلاً نمی‌توان اسم خانواده روی این گونه خانواده‌ها گذاشت.
وقتی ما این مباحث را در کنار نقش رسانه و نقشی که در حال حاضر رسانه ایفا می‌کند بگذاریم و آن را با 20 سال پیش مقایسه کنیم نباید تعجب کنیم بحث مجرد زیستی از دانشگاه های ما آغاز شده است و از پانسیون‌های مختلفی که دانشجویان پسر و دختر زندگی‌ می‌کنند؛ و حتی بعد از پایان تحصیلات نیز مشاهده می‌شود در بعضی موارد این تجرد زیستی ادامه پیدا می‌کند و گویی که برای آنها نهادینه می‌شود و وقتی سن دختران از سی سال به بالا می‌رود دیگر تمایلی به ازدواج ندارد و پسران هم به همان صورت. این موضوع تبعات خاص خودش را خواهد داشت.
می‌خواهم بگویم که وقتی یک مؤلفه مورد بررسی قرار می‌گیرد این مؤلفه، ابعاد مختلفی دارد یعنی ما در سیر حرکتی جامعه، باید مباحث مختلف را از منظرهای مختلف از جمله پیرامون نیروی انسانی بحث کنیم، در مجموع باید بگویم که حال حاضر دچار ناهنجاری‌های مختلفی شدیم که یکی از این ناهنجاری‌ها همین بحث زیست مجردی است.
* بنابراین شما زیست مجردی را در جامعه ایرانی یک آسیب می‌بینید؟
قاسمی: برای زندگی اسلامی – ایرانی بله یک آسیب می‌بینم.
* شما چطور خانم توکلی؟ نگاه شما چیست؟
توکلی: اصولاً پیدایش خود خانواده هسته‌ای ضربه‌ای به خانواده گسترده بود و به نظر می رسد که در نگاه شما خانواده گسترده مد نظر است و درست هم هست یعنی اگر قرار باشد که ارزش‌ها و هنجارهای سنتی انتقال پیدا کند همیشه در جامعه‌ای که فردیت کمتر است خانواده هسته‌ای کوچکتر خواهد بود و افراد جمعی‌تر زندگی می‌کنند آن ارزشهای سنتی هم بیشتر منتقل می‌شوند.
اما در هر حال ما با پدیده‌ای به نام کم شدن ازدواج مواجه هستیم و دوم اینکه میزان موالید در ایران پایین آمده،‌ به نظر می‌رسد ایشان معلول‌ها را علت گرفتند یعنی وقتی می‌گوییم خانواده گسترده از هم می‌پاشد این معلول است و مثلاً این را بگوییم با گسترش شهرنشینی در شهرها و با جدا شدن مکان تولید از خانه به انتقال آن به کارگاه به هیچ عنوان دیگر نمی‌توانی خانواده گسترده را داشته باشید و به بیان دیگر منظور این است که در آپارتمان‌های شهری و در جاهای کوچک نمی‌توانیم خانواده گسترده را داشته باشیم.
ما در حال حاضر با پدیده شهرنشینی مواجه هستیم و به قول برخی افراد، در ایران 60 درصد را طبقه متوسط شهری تشکیل داده که این رقم نیز به سمت رسیدن به عدد 80 درصد است. ما باید این رقم را در همه فعل و انفعالات و تمام معادلات جامعه، در انتخابات و تعیین شکل زندگی و … این اکثریت جامعه را که طبقه متوسط شهری است را در نظر بگیریم.
در واقع این طبقه متوسط شهری تعیین‌کننده هستند؛ باید ببینیم که بین برای این گروه چه اتفاقی افتاده که میزان موالید پایین آمده است می‌توانیم با هم توافق کنیم که در مورد علت‌ها صحبت کنیم مثلاً اگر یک زوج به دلایلی اعم از مرگ و طلاق یا هر طور دیگری قطع می‌شد اینها در خانواده‌های پدری و مادری جای داشتند و در واقع خانواده به عنوان یک تور نجات عمل می‌کرد.
در همین خانواده‌های گسترده ما با قتل، تجاوز نزاع و یا خشونت‌هایی که پدران و برادران نسبت به خواهران نشان می‌دادند و مواجه بودیم و هیچ گونه رسیدگی خاص و ویژه‌ای حتی در دوران بلوغ برای افراد دیده نمی شد بنابراین فقط خانواده‌ها بچه‌ها را نگهداری می‌کردند و شکم بچه‌ها را سیر می‌کردند اما در حال حاضر این گونه نیست بنابراین سبک بزرگ شدن فرزندان تغییر کرده است.
در حوزه زیست مجردی و پایین بودن موالید باید بگویم در همان خانواده گسترده‌ اگر خاطرتان باشد معمولاً خیلی تولد دختران را تبریک نمی‌گفتند حال چرا؟! چون دختر را به عنوان نان‌خور اضافی تلقی می‌کردند یعنی کلمه نان‌خور اضافی که در اولین فرصت دختر مال آن خانواده نیست و باید هر چه زودتر ازدواج کند و برود، وجود داشت. ولی در حال حاضر یک خانواده متوسط شهری بچه‌ها را طوری تربیت می‌کند که چه دختر و چه پسر نان‌خور اضافی نیستند و اینها قرار است که شغل داشته باشند؛ یعنی دختر را این گونه تربیت نمی‌کند که در اولین فرصت شوهر کند و فرد دیگری خرج او را بدهد و حتی در شهرستان‌ها هم خیلی زیاد این موارد را می‌بینم که در ابتدا پدر و مادر در اندیشه شغل آینده بچه هستند.
بنابراین طبقه متوسط شهری بچه‌ها و دخترهای خود را طوری تربیت می‌کنند که این ها به خاطر هر چیزی زیر بار ظلم و زور نروند و این موضوع می‌تواند مثبت باشد حالا ما یک جامعه ولخرج و مسئولیت‌ناپذیر هم داریم که اصلاً به محدودیت‌های طبقه متوسط عادت نکردند و همه چشم‌شان به طبقه بالاست؛ غالب طبقه متوسط ما فکر می‌کنند که وقتی بچه‌های آنها در دانشگاه دولتی قبول نمی‌شوند حتماً به دانشگاه آزاد بروند و آنها را حتماً به مدارس خصوصی بفرستند و اینها را به عنوان خرج‌های ضروری به حساب می‌آورند یعنی اندیشه صرفه‌جویی و پذیرش اینکه ما جزو طبقه متوسط هستیم، وجود ندارد.
به همین دلیل تضادهای بسیاری شکل می‌گیرند و افراد به هر ازدواجی تن نمی دهند بنابراین پدیده زیست تجرد یعنی تجرد قطعی به خودی خود یک مسئله منفی نیست یعنی می‌تواند ناشی از این باشد که فرد به هر ازدواجی تن نمی دهد و می‌تواند ناشی از بسیاری مسائل دیگر از جمله مشکل اقتصادی باشد نه فقط سست شدن ارزش‌های مذهبی.

pinterest
نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر