حجت الاسلام دکتر محمودرضا قاسمی در کلینیک مغز و شناخت دانشگاه علوم پژشکی تهران به ارائه فرضیه ای از شناخت بر اساس فلسه اسلامی و رابطه آن با مغز ، ذهن و نفس پرداختند.
چکیده مباحث
با تحول علوم شناختی در چند دهه اخیر نگاه های متفاوتی پیرامون شناخت ارائه شده اند که آن ها را به دیدگاه های سنتی و جدید می توان تقسیم نمود، عموما دیدگاه های سنتی غیر بدنمند هستند یعنی بیان می دارند مجموعه شناخت بدون در نظر گرفتن بدن قابل ترسیم است و تحلیل داده های ذهن یا فیزیکالیست بوده و ذهن انسان را به مثابه یک کامپیوتر می داند که ذهن نرم افزار آن و مغز سخت افزار آن است(محاسباتی) و یا این تحلیل داده توسط مجموعه ای از شبکه های عصبی منتشر در مغز و سایر اعضا صورت می گیرد (اتصال گرایی) ، در میان دیدگاه های غیر بدنمند دیدگاه دوآلیستیک نیز چه در شرق و چه در غرب وجود دارد که اصولا ذهن را جوهر غیر از جنس بدن می دانند که شناخت آن مرتبط با بدن نیست، در مقابل انواع دیدگاه های غیر بدنمند بالا ،دیدگاه بدنمندی نیز وجود دارد که شناخت را محصول ارتباط مغز ،بدن و محیط می داند و به نقش سراسر بدن در شناخت تاکید دارد. بر هر کدام از دو دیدگاه بالا نقد هایی وارد است، وضمن استفاده از نقاط قوت هر دو دیدگاه ،ضمن نقد معایب هر دو بر اساس مبانی ذهن و نفس در فلسفه اسلامی بخصوص حکمت متعالیه به دیدگاه سومی برسیم که تاکنون بدان توجه نشده است، اگر آری این چگونه دیدگاهی است و بر چه پایه ای از مبانی استوار گشته است؟
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |
محمودرضا قاسمی
سایت محمودرضا قاسمی
سایت حجت الاسلام محمودرضا قاسمی
تمامی خدمات و محصولات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.